ایل بزرگ عیسوند یا ایسوند،از باب میوند،شاخه چهارلنگ از ایل بزرگ همیشه سرافراز بختیاری می باشد.
که از 18 تیره تشکیل شده است و برخی منابع انها را 23 تیره معرفی کرده اند.
که 18تیره ان عبارتند از: کیروی - مرادوند - شاهون - علیرضاوند - محمدقلی وند- طهماسبوند - دعاوی - جافروند - هیوند – اداوی – گیلاوند - دهدار - چناری-گمار - گورویی - خان –ورگی - شاودی وند - باوا.
محل سکونت طوایف عیسوند از دیر باز در منطقهٔ زاگرس میانی، بین استانهای لرستان، خوزستان و چهارمحال و بختیاری میان کوههای قالی کوه، اشترانکوه، زردکوه و کوه کینو، تا شهرستان دزفول در جوار هفتنان، سگریون، پالنگان، تنگ سرا و قسمتهای مرکزی شهر دزفول و شهر اندیمشک می باشد.
از بزرگان این طایفه میتوان:
( فضکی ، کدخدا بابا خان ، حاج علی اکبر ، حاج گنجعلی ،درویش از طایفه کیروی )-
(کلانتر مشهدی امیر،مشهدی محمد نصیر، مشهدی ساکی مشهدی مراد،مشهدی بارانی از طایفه مرادوند)-
( کدخدا حاج حسینقلی،مهدی،سالنی از طایفه شاهون)-
(کدخدا کایدحسین،معظم از طایفه علیرضاوند)-
( کدخدا حاج حیدر،مشهدی نریمان،محمد حسن از طایفه محمد قلی وند)-
(کدخدا مشهدی حسن آقا،حسین جون،مرادحسین از طایفه طهماسبوند)-
(کدخدا حاج قپانی،جعفرقلی،امیدعلی از طایفه دعاوی)-
(مشهدی ابول،حیدر،امیرقلی از طایفه جافروند)
(کدخدا علقلی،امان الله از طایفه دهدار)-
( کدخدا مشهدی علی جان، بازعلی از طایفه چناری)-
(کدخدا حیدرآقا،اسفندیار از طایفه گمار)-
(کدخدا مشهدی محمدعلی، خیرعلی،امامداد از طایفه گورویی)-
(و مهراب خان از طایفه خان)- (و کربلایی شهریار از طایفه ورگی)
تاریخچه
نخستین دولتی که همزمان با ایلام در ایران پیش از اسلام تشکیل شد، دولت ماد بود. ارتباط این دولت با سرزمین بختیاری نیز زیاد بودهاست. بهطوریکه هرودوت مینویسد: “قبایل عضو اتحادیه ماد، شش قبیله بودند که عبارتند از: بوسیان، پارتاکنیان، آستروکاتیان، اریزانتیان، بودیان و مغها (تاریخ ماد، ص ۱۴۲).”
از قبایل یادشده هماینک نام پنج تای آنها در بین طوایف بختیاری با تغییراتی به چشم میخورد که عبارتند از: بوسیان= طایفهی بوساک یا بساک چهارلنگ، مغها= طایفهی موگویی یا مغویی چهارلنگ و جالبتر اینکه مورخین سکونتگاه قبیلهی ششم را نیز در جنوب اصفهان ذکر کردهاند که منطقهی فریدن کنونی و پارتاکنا (پارتیکن) باستانی میباشد چرا که درحال حاضر در نزدیکیهای داران پارکی بهنام پارک “پارتیکن” احداث گردیده است.
بساک یکی از طوایف بزرگ ایل میوند از چهارلنگ بختیاری است.که ممیوند شامل 5طایفه بساک،عبدالوند ،حاجیوند،(فولادوندوسالاروند) وعیسوندمیشود.
این مطلب بخاطر این بود ک در قسمت ایل بساک نیز عرض کردم ایل ایسوند و بساک طبق گفته بزرگان در گذشته های دور یک ایل بودند. بساک و عیسوند برادر و البته بساک برادر بزرگتر بوده است که ب مرور بعلت زیاد شدن این ایل و این دو برادر جدا میشوند و هرکدام بر منقطه ای حاکم میشوند. بساک و ایسوند یکی بودند. تاریخ ایسوند را باد در بساک جستجو کرد. بنظر میرسد ایل عیسوند و بساک بازماندگانی از قبایل ماد ها بوده اند .
سردار اسعد بختیاری در کتاب خود تاریخ بختیاری ص620 ذکر کرده که:
عیسوند شعبه ای از بساک است. ریاست ان امروزه به عهده یوسف خان عیسوند و اسد خان می باشد. مسکنشان دامنه غالی کوه (قالی کوه) است.
بزرگان عیسوند از فردی بنام علیمراد خان صحبت میکنند ک سرداری از سپاه نادرشاه بود ودر جنگ های مختلف از جمله جنگ با عثمانی ها و کشتن فرمانده عثمانی به دست علیمراد حرف میزنند، و روزگاری در برابر دشمنی نادرشاه با بختیاری قیام میکند و بختیاری رو متحد و ب جنگ نادر برمیخیزاند
اما بعد از شکست علیمراد بواسطه خیانت عده ای بسیار از چهارلنگ و هفت لنگ بختیاری تبعید میشوند که از جمله ایل عیسوند بوده و ب خراسان و قزوین و ایلام تبعید شدند.
همچنین طوایفی از عیسوند به بوشهر تبعید شدند ک هم اکنون بخشی بنام عیسوند در بوشهر هست ( بنده در خاطرم هست که چند وقت قبل از فردی که ساکن این بخش میباشد صحبت میکرد که گفته بود ما بختیاری هستیم اما نمیدانم کی و چطور به این منطقه اومده ایم).
لازم به ذکر هست ک طوایفی هم ب استان ایلام تبعید شدند ک هم اکنون نیز ایلی ب همین نام (یعنی ایسوند) در ایلام وجود دارد.
حماسه علیمراد خان میوند (حماسه علیمراد خان عیسوند)
علیمرادخان ممیوند چهارلنگ رهبرانقلاب بختیاری در برابر نادرشاه وی از سرداران سپاه نادرشاه بود.
قیام علیمرادخان {مئیوند چارلنگ }
کارثویت ازقول محمدکاظم مولف کتاب تاریخ عالم ارای نادری مینویسدپس از روی کار آمدن نادرشاه افشار،علی مرادخان مئیوند در جرگه نیروهای بختیاری تحت پیروی وی قرار گرفت وتوانست درجنگ عثمانی عبدالله پاشا رادر اذربایجان شکست دهد. اما پس از رنجش از رفتار نادرشاه بر علیه بختیاری ، از سپاه نادر روی برتافته و بانی شورش بزرگی، در ایل بختیاری گردیده و خود را پادشاه خوانده و تاج گذاری نمود، و حتی تا ضرب سکه نیز پیش رفت.
میکنم دیوانگی تا بر سرم غوغا شود سکه بر زر میزنم تا صاحبش پیدا شود
در سال 1142هج 1729 – 1730 نادر شاه به حاکم بختیاری دستور داد تا حدود 200 خانوار بختیاری بانفوذ را به اصفهان کوچ دهد لذا بختیاریها زیر بار نرفتند و نادر شاه به تلافی تعداد هزار بختیاری را که در سپاه وی بودند اسب و تفنگشان را گرفت و روسای آنها را به جام در خراسان تبعید کرد و بجای 200 خانوار 400 خانوار را بجای تبعید در اصفهان به جام خراسان فرستاد. در سال 1145 هج 1732 – 1733 م نادر شاه احمد خان بختیاری را که از ملتزمین رکاب وی بود در جنگ هرات به حکومت بختیاری منسوب کرد احمدخان یکی از روسای یاغی بختیاری را گرفت و کشت این امر سبب شد تا بستگان وی به احمدخان هجوم بردند و اورا به قتل رساندند و به سمت گرمسیر ( خوزستان ) کوچ کردند.
نادر شاه جهت تنبیه آنها قشون فرستاد و پس از چندین روزی درگیری بختیاریها شکست خوردند و نادر نزدیک به 3000 هزار خانوار به نواحی خراسان تبعید کرد اما در سال 1147 هج 1734 – 1735 بختیاریهای تبعید شده از رنج دوری سر به شورش در آورده و راهی بختیاری شدند . نادر شاه قشونی به فرماندهی بابا خان چاپشلو بیگلر بیگی لرستان به دفع آنها فرستاد پس از زد خوردی شدید بسیاری کشته و بقیه دستگیر و نادر دستور داد تا آنها به جام نزد دیگر بختیاریها فرستاده شوند . لشکر کشیهای نادر به بختیاری و تبعید دائم بختیاریها مخصوصا خانواده های سر شناس مردم این قوم را به ستوه آورده بود و بختیاریها مرتب بدنبال فرصت می گشتند تا عقده خود را از ظلم و جور نادر خالی کنند تا اینکه در سال 1148 هج 1735 – 1736 م فردی بنام علی مراد یا علی مرادی که چهارلنگ و از باب ميوند و ایل عیسوند بوده علم طغیان بر افراشته و طوایف زیادی به گرد او جمع شدند .
یاران او در ابتدا چهار صد نفر بودند ولی او توانست ایل بختیاری را در حالی که در سرد سیر بود یه همسویی با خویش برساند و جمع سپاه خود را به بیش از 20 هزار نفر برساند. او پس از این سودای پادشاهی کرد و بزرگان وریش سفیدان بختیاری را به سمت های کشوری گماشت او در بهار همان سال سکه ضرب کرد وخطبه به نام خود خواند و خود را شاه نامید. در این دوران نادر که در قفقاز مشغول جنگ بودمتوجه قیام او شد
نادر شاه سپاهی گران به دفع وی فرستاد اما پس از چندین مرحله درگیری سپاه نادر هر بار با شکست مواجه می گردید . پس از اینکه تمام حاکمان منسوبی نادر در اطراف بختیاری نتوانستند بر علی مراد و اطرافیانش فائق آیند خود نادر آهنگ بختیاری کرد در مرحله اول گروهی از نیروهای افغان و اکراد را به جنگ بختیاریها فرستاد که با شکست مجدد سپاه نادر توام شد خشم نادر با یورش همه جانبه به بختیاریها سبب شد تا تعداد زیادی از بختیاریها کشته و یا به اسارت نادر در آیند
و سرانجام نادر پس از چند شکست متوالی ازبختیاریها در نهایت خود از راه جاپلق ازنا عازم بختیاری شدو با علیمرادخان که در کوههای قارون در درود پناه گرفته بود درگیرشد ودرنهایت علیمراد شاه بختیاری در اولین سال سلطنت خود ودر حالی که هنوز مجال تاج گذاری نیافته بود خود راشکست خورده در میان کوهستانهای کرکس در شمال شرق بختیاری دید. سپاهیان نادر بعد از یک سال جست و جو او را در حالی که از ترس اسارت زنان و از سر غیرت تمام زنان خانواده ی خویش را بجز مادرش کشته بود به همراه برادر وپسرانش بعد از سه روز مقاومت درکوهستانهای حوالی تنگ پنج منطقه کول راد اسیر شد ودر حالی که گوش ودماغ ولبهایش را با دست وپایش بریده بودند بدون آنکه ناله ای بکند کشته شد.پس از کشته شدن علی مرادشاه دویست تن از نزدیکانش ازجمله فرزندان وتنها برادرش به قتل رسیدند ۳۰۰۰ خانوار بختیاری به خراسان تبعید شده و5000 خانوار در سرمای زمستان رها شدند و حدود هزار نفر به بوشهر و هزار نفر هم به ایلام و همچنین در یزد و سمنان و کرمان و زنجان و قوم و تهران و فارس تبعید شد.
مهراب امیری نویسنده کتاب حکومتگران بختیاری علیمرادخان مئیوندراقهرمان نامی وسلحشور بختیاری معرفی میکندو حشمت الله رحمتی نویسنده کتاب قوم لر در ایینه 'تاریخ' او را اولین حاکم بختیاری معرفی' نموده' است
از دیگر حماسه های این ایل شریف میتوان از: حماسه جنگ ایسوف خان (یوسف خانن) ، حماسه جنگ چلو و حماسه جنگ ایسوند در نبرد با اعراب یاد کرد.
شعری در باب ایل غیور "عیسوند" از باب میوند.شاعر مصطفی زمانی عیسوند
(درین شعر تا حدودی حماسه های ایل عیسوند بیان شده)
تو ای قالی کوه ای سرفرازو سربلند
ای کنام غیورمردان میوند
مگرخشکیده ریواس وچویلت?
بهرم بگو از دلاوریهایه مردان دلیرت
زبان بازکن ای قالیکوه ای کمین گاه پلنگان
بهرم بگواز رشادتیهایه عیسوندان
منم قالی کوه مستعارم رشته زاگرس
میگویم ازدلیرمردانم هرچ میخاهی بپرس
منم قالی کوه ک درخود پروریدم خان لر
شیرمردانم همه جنگ جو وسنگر نشین وقلدر
بیاد آرید ک خاک لرستان را ب طربت کشیدندشیران
به تاریخ اثبات کرد ایل را "ایسوف خان"
جنگ لرستان کرده ایم با شهاب ولشکر
یا در جنگ "چَلون" نهاده ایم تاج برسر
چ گویم ک هرچه گویم کم است واژه
پهلوی راب زانو درآوردیم در "کودتایه نوژه"
قطارها بسته و نشسته برزین
تاج داران عیسوند قوم خوانین
زطهماس وممقولیوند علیرضاوند شیران کاهد
اداوی وگورویان هم احدو واحد
داشته ایم کلانتران پا ب دربار
دواویی وکیروی مردان دهدار
مرادوندان دلیر وشاهون سوار
شیرمردان ورگی ب جنگ ندارندقرار
میگویم ازایلم از غیرت شاه ودیوندان
ازدلاوریها ونبردهایه هیوندان
زجافروندان وگیلاوندان
ازشیرمردان عیسوندان
میگویم از رشادتهایه گمار وچناری
این بودتاریخ مردان دیاری